نویسنده آثار ادبیات داستانی  این مطلب شین براری نمیباشد. از نویسندگان آثار زیر سپاسگذارم.  نسل عاشقی رمان عاشقانه pdf دریافت
عنوان: pdfمجازی رمان عاشقانه نسل عاشقی
حجم: 756 کیلوبایت
توضیحات: نسل عاشقی رمان عاشقانه pdf

دریافت
عنوان: مجله ادبی چوک شماره 59
حجم: 7.21 مگابایت
توضیحات: مجله اینترنتی ادبیات داستانی چوک 59


    شماره 59 ماهنامه الکترونیکی ادبی چوک دریافت
حجم: 7.21 مگابایت


 

  دریافت
حجم: 5.12 مگابایت
توضیحات: مجله الکترونیکی ادبیات داستانی چوک



     


        


مشاهده آهنگ عاشقانه زیبا سیامک عباسی دریافت
عنوان: آهنگ عاشقانه سیامک عباسی
حجم: 7.83 مگابایت
توضیحات: عکست روی دیواره،دیوار خوشحاله چون که تو رو داره



کلوین هریس رمیکس شاد خارجی دریافت
حجم: 8.55 مگابایت
توضیحات: رمیکس شاد خارجی Calvin hariis


                آهنگ  دریافت
حجم: 3.82 مگابایت



   



   مجله الکترونیکی چوک دریافت
حجم: 5.12 مگابایت
توضیحات: چوک مجله الکترونیکی شماره 58


   




مجله الکترونیکی چوک 58 مشاهده دریافت
حجم: 9.6 مگابایت
توضیحات: چوک 58


    فانفار فایل pdf مجازی داستان کوتاه فانفار دریافت  حجم: 211 کیلوبایت   توضیحات: داستان کوتاه فانفار پی دی اف 


   داستان عاشقانه رمان pdf خانم زبان دراز [][][] pdf ][][][ دریافت
حجم: 1.85 مگابایت


   pdf. داستان کوتاه [][] بی عرضه [][]دریافت
حجم: 391 کیلوبایت


[][] پی دی اف [][] تصویر پشت آینه [][] pdf ][][ رمان الکترونیکی[][]دریافت
حجم: 88.2 کیلوبایت


[][] لرزیدن قلب یک پری [][] pdf [][] داستان مجازی[][]دریافت
حجم: 9.6 مگابایت
توضیحات: رمان عاشقانه pdf


من چند سال پیش دیوانه وار عاشق شدم، 

وقتی که فقط ده سال داشتم،

عاشق یه دختر لاغر و قدبلند شدم که عینک ته استکانی میزد،

وپانزده سال از خودم بزرگتر بود،

اون هر روز به خونه پیرزن همسایه میومد تا پیانو یادبگیره،

از قضا زنگ خونه پیرزن خراب بود،

ومعشوقه دوران کودکی من زنگ خونه مارو میزد،

منم هر روز با یه دست لباس اتوکشیده میرفتم پایین

و درو واسش باز میکردم،

اونم میگفت: ممنون عزیزم،

لعنتی چقدر تو دل برو میگفت عزیزم!

پیرزن همسایه چندماهی بود که داشت

آهنگ « دریاچه قو» چایکوفسکی رو بهش یاد میداد

خوشبختانه به اندازه کافی بی استعداد بود تا نتونه آهنگ رو بزنه،

بهرحال تمرین رو بی استعدادیش چربید

و داشت کم کم یاد میگرفت

اما پشت دیوار حال وروز من چندان تعریفی نداشت،

چون میدونستم پیرزن همسایه

فقط بلده همین آهنگ رو یاد بده

و بعداز این کلاس تمام میشه واسه همین دست بکار شدم

و یه روز با سادیسمی تمام

یواشکی ده صفحه از نتهای آهنگ رو کش رفتم

ونت هارو جابجا کردمو دوباره سرجاش گذاشتم

روز بعد و روزهای بعد دختره اومد وشروع کرد به نواختن دریاچه قو،

شک ندارم کل قوهای دریاچه داشتن زار میزدن

وپیرزن جیغ میکشید

روح چایکوفسکی هم توی گور لرزی

تنها کسی که لذت میبرد من بودم

پیرزن چون هوش وحواس نداشت متوجه نشد. 

همه چیز خوب بود هرروز صدای زنگ در وممنون عزیزم های هرروز.

وصدای بد پیانو.

تااینکه یه روز پیرزن مرد فکرکنم دق کرد،

بعداز اون دیگه اون دختررو ندیدم تا بیست سال بعد،

فهمیدم توی شهرکنسرت تکنوازی پیانو گذاشته

یه سبد گل گرفتم و رفتم کنسرتش.

اما دیگه لاغر نبود،عینکی هم نبود، تمام آهنگارو با تسلط کامل زد

تا رسید به آهنگ آخر،

دیدم همون برگه های نت تقلبی رو گذاشت روی پیانو،

اینبار علاوه بر روح چایکوفسکی و روح پیرزنه تن خودمم داشت میلرزید،

دریاچه قو رو به مضحکیه هرچه تمام اجراکرد،

وقتی تموم شد سالن رفت روی هوا از صدای تشویقها.

از جاش بلندشد وتعظیم کرد و اسم آهنگ رو گفت

اما اسم آهنگ دریاچه قو نبود...اسمش شده بود

 وقتی که یک پسر بچه عاشق میشود...از 

( نوشته شده توسط پسر دیوانه)

لایه جدید...