وارونگی

چقدر کوچک – چه قدر بزرگ
چقدر بالا – چه قدر پائین
چقدر نزدیک – چه قدر دور
همچنان به چقدر و چه قدر فکر می کند
مادرباید چقدر آب بازی کند با پدر
تا خاک متورم باغچه سبز شود
بچه – بچه شود
برود تاپ تاپ گل از درخت بچیند
به گل چیدن درآمد یار فایز
چقدر – چه قدر
عاشق باید چقدر با گل کوزه گری
محبوبه و معصومه و مرضیه درست کند اول
بعد به کوه و کمر بزند چقدر
هجرانی چقدر؟ رسوائی چه قدر؟
از دیوارو درخت چه قدر بروم بالا
همسایه چقدر دخترهایش را زنده به گور کند در باغچه؟
در زندان چقدر می شود تجربه را در تجربه حل کرد
تلخ بود ولی سرکشید
چقدر آب و جارو می کند سنگ قبرها را
پدرو مادر دارد چقدر- بچه چه قدر؟
غروب وقت شقایق چیدن نیست
دلتنگی می آورد چقدر
نعش کشی چقدر؟
این چاه چقدر عمق دارد.؟ چه قدر بیژن
چقدر دیر به دنیا آمدی دختر! 
اسمت منیژه که نیست؟
(علی باباچاهی- باغ انار ازین طرف است) ص ۱۰۳ 


بلاگفا داستان کوتاه پیج تصادفی کلیک کنید