انتهای جاده به هیچ کجای نمی‌رسد مادامی ....... که مقصدت‌ کوهلی وار همچون باد بی مقصد و بی مقصود و آواره ی هر کوه و برزن باشد. توفیقی نمیکند که باد رهگذر ، نرم و آهسته همچون ، نسیم صحبگاه در خط قرینه‌ ی فصل بهار باشد ۰۰ یا که مصداق خشم ایام و بی ترحم و سرکش به مانند طوفان باشد. در هر دو صورت به جایی نخواهد رسید و از ناکجا سر بر آورده و به ناکجا ختم در بلاتکلیفی خواهد شد. حال اگر بر خویشتن خویش بنگری ، و مسیر پشت سر ، پیچ و خم ها و فراز و نشیب هایی خواهی یافت ، گاه به خیر و گاه به شر. گاه خواسته و گاه ناخواسته . هر چه بود و هست ، ماحصل تلاش و تصمیمات توست. نقش و نگار بر بوم تقدیر توست. پس چه بهتر که بدانی در پی کدامین مقصد و مقصود رهسپاری. اگر در ناخوداگاه وجودت و روح درونی ات نجوایی خموش و بی صدا ، تو را سمت _نوشتن_ سوق میدهد ، درنگ نکن. بنویس . اما سواد و فن صحیح نوشتن را فراگیر. تردید نکن . تو میتوانی .
تو همانی ک می اندیشی.
آینده متعلق به توست.
فارغ از اینکه تاکنون چه گلی بر سر زندگیت زده ای و چه گلستان هایی را برآب داده ای ، و به دور از روزمرگی ها ، کفش هایت را پا کن تابه تا ، قدم هایت بدنبال رد پایم راه به راه.
به رایگان بهره ببر از تجربیاتم در عرصه ی نویسندگی . فراگیر ، بیاموز ، رمز و راز فن نویسندگی خلاق را بی مرز و محدوده از بدو پیدایش قلم تا به حال . گر کافی نبود ، کنارم باش تا بسازیم آینده رو با یکدیگر فارغ از فخر و ادعا ‌ . پیشرو باشیم بین اهل قلم و خشت به خشت بنا سازیم برج جدیدی از ادبیات داستانی پارسی ایران زمین تا به ماه.

اگر نوقلم و یا غریبی با عرصه ی نویسندگی خلاق ، غمی نباشد تو را‌ . اولین گام را بردار . مبادا که شوی همچون باد تو اسیر و سرگردان در بازوی بلند جاده ای مبهم و بی انتها .
شاید
قدمهای خسته ات را بی رمق بر تن مسیری بی انتها کوفته ای و هرگز نرسیده ای ، تنها روزها و شب های سرد و گرمی آمده اند و از تو گذر کرده اند . نوشته ای ، بی فرجام رها کرده ای؟ قلمت خشک و انگیزه ات پژمرده ناگهان ؟ ایده ای ناب داری و با نگارش آشنایی اما چیزی کم است در محتوا؟ میخواهی قلمی مختص خود داشته باشی؟ اثری خاص خلق ، ثبت و چاپ و نشر دهی؟ شاید تمام تلاش هایت بی ثمر شده اند ، شاید ، فرصت ناب زندگانی ات را بی مقصود تلف کرده ای و به نظاره ی چرخش زمین مانده ای تا آفتاب در شمال طلوع کند و چه سرد سمت غرب غریبانه غروب .
نویسندگی و نوشتن یک هدف است. یک مقصد و مقصود.
باید آشنای مسیر باشی ، بدانی که به کدامین مسیر رهسپاری . پرسشی از خویشتن خویش کن در آغاز راه‌
آیا شیوه ی پیمودن مسیرت بجاست؟
آیا قلمت با فراز و فرود و پیچ و خم مسیر آشناست؟

نقشه ی مبدا تا به مقصدت‌ کجاست؟

پاسخ نمی‌خواهم،
اما یک رهنمود در آغاز راه از جانب مسافری که با پیچش راه آشناست ؛
به هر طریقی که برایت مقدور است ، فن نویسندگی خلاق را فرا بگیر. آنگاه به دل جاده بزن.

شین براری

نکات متفرقه ی جلسه هشتم مقدماتی در ۶۰ ثانیه؛

_ اصل اول نویسندگی خلاق
■ نگو _ نشان بده.
□ نگو هوا بارانی بود ، بلکه نشان بده هوا چگونه است.

جای آنکه بنویسی :
هوا بارانی بود .
بنویس:
باران شکل هاشورزدگی‌ ها بر سر کیوسک مطبوعات میبارید ،

یا که :
ابری که تمام هفته بالای شهر ایستاده بود ، عاقبت بارید و شهر خیس شد

یاکه :
سکوت خشکیده ی شهر ، با شور شور ناودان ها و هجوم باران شکست .


■ پیرنگ
■طرح
■ژانر
■سبک
■درون مایه
■ترتیب عناصر پیرنگ
■خلق شخصیت
■پردازش شخصیت
■تکنیک های خلاقانه
■و.....
همگی از واجبات یک داستان موفق هستند.


_ سعی کنید غیر قابل پیش بینی بنویسید.
_ نباید مخاطب داستان را پیشاپیش درست گمانه زنی کند.
○پس عنصر غافل گیری را کنج خاطرتان بسپارید.

●اگر رمان می‌خواهید بنویسید لازم نیست طرفین رمان را توصیف کنید.

○آنها با حرفها و رفتارشان خودشان را معرفی می‌کنند.


● پیش از آغاز نوشتن یک رمان ، شخصیت ها را دسته بندی کرده و برای هرکدام یک صفحه جملات خاص و مختص با نوع شخصیت آنان در شرایط مختلف بنویسید. جملاتی هرچند غیر معمول و عجیب و خارج از جملات روزانه ، اما منحصر بفرد با پرداخت و پردازش نوع شخصیت آن کاراکتر در رمان.

■ قرار نیست تک تک شخصیت ها در طول سیر پیوسته داستان ، با موضوع اصلی همراهی و تفاهم داشته باشند ، می‌توانند در فکر و مجذوب ماجرای دیگری غیر از ماجرای اصلی باشند و دغدغه هایشان چیز دیگری باشد ولی از سر جبر وقوع حوادث به ماجرا و جریان اصلی وارد شوند .

● برای هر شخصیت ، یک دنیای درونی خلق کنید.

یادتان باشد طرز نگرش و روحیه و خط فکری هر شخصیت ، باید برگرفته از جایگاه و نوع و سبک سیاق شخصیتی اون باشه، بستگی به سطح اجتماعی ، محله سکونت، جبر جغرافیایی ، تاثیرات زیست بوم محل رشد و بلوغ شخصیت در شکل گیری افکار، رفاه و امکانات ، معیارها و ملاک های مختص به جایگاه هر رده از شخصیت ها، دین محوری، دین گریزی، پایبندی، بی قید و بندی، چارچوب اخلاقی، عیار انسانیت، و.... همه و همه رو در جملات هر شخصیت در موقعیت های متقاوت میبایست لحاظ کنید و در نظر بگیرید. این مکالمات و ابراز نظرات شخصیت ها هست که به اونها عمق و مفهوم میده. سعی کنید در گرایشات کمی اغراق کنید، نه اینکه تمامی شخصیت ها مثل هم و نرمال ، معتدل و خنثی باشند، بلکه بهتره هر یک بیانگر قشر خاص و خط فکری مختص به خودش باشه ، نه اینکه همه مثل هم فکر کنند و هم نظر و هم زاویه در مباحث باشند.
نکته مهم :
هدف هر شخصیت را معلوم نمایید.
با شخصیت قهرمان همسویی دارد، تضاد دارد ، منافع مشترک و یا رقابت دارد . و اینکه شخصیت در کدام دسته از تقسیم بندی های رایج در شخصیت پردازی ادبیات داستانی جای می‌گیرد، آیا
قهرمان
ضد قهرمان
مکمل
فرعی تاثیر گذار
فرعی گذرا
همراستا
پویا
ایستا
ماورائی
ربات
خیالی
و.....
کدام یک از دسته بندی های رایج قرار دارد ؟ .

اگر می‌گویم از زاویه دید مختص به پردازش شخصیت همان شخص به مباحث پرداخته شود ، منظورم فقط و فقط پیروی از دایره ی واژگان مختص به وی نیست، بلکه بطور مثال :

در جمعی که کنار دریا شب هنگام به نظاره آسمان ایستاده اند افکار تفاوت دارد . و فکر هرکس کلام هرکس و گرایش و جهت گیری وی ، نماد و معرف شخصیت اوست.

مثلا
• روح اله.. یقه ی پیراهنش را تا آخر بسته و احساس خفگی را پنهان می‌کند، خیره به آسمان بی اختیار چند آیه از قرآن را زمزمه میکند که معنایش پیرامون خلق ستارگان و زمین است . سپس به عظمت و بزرگی خدا پل میزند و کاملا بی ربط به جملات خطیب نماز جمعه اخیر اشاره می‌کند . چنین کسی ذوب در ولایت است و خطبه های نماز جمعه برایش پر رنگ است .

•آناهیتا
آما آناهیتا تازگی کتابی با عنوان سفر روح را خوانده ، و مجذوب آن شده و از تماشای ستارگان به قسمتی از آن کتاب اشاره دارد و اینکه بعد مرگ روح سمت نور می‌رود و...


• نقی
نقی اهل سینماست و هالیوود . به سختی ها و دشواری های ساختن و کارگردانی و بازیگری و فیلمبرداری در ساخت فیلم سینمایی با نام 《گرانش》 اشاره می‌کند. و اینکه بر باورش پافشاری می‌کند که فیلم را
واقعا در فضا ساخته اند.

•میلاد
میلاد میخندد . میگوید پدربزرگش همیشه می‌پنداشت درون فیلم های سینمایی افراد واقعا بعد انفجار میمیرند‌. و عصبانی می‌شده و تلویزیون را خاموش میکرده . میلاد برآمده از خانواده ای پر جمعیت است و کانون توجهات وی در هر موضوعی به خانواده اش متمرکز می‌شود، اغلب از دخترخاله و پسر خاله هایش نقل قول می‌کند و یا خاطراتی از آنان نقل می‌کند.

• محدثه
محدثه ولی از فال قهوه تا طالع بینی و تقدیر و ستارگان میگوید . نقی راجع به احضار روح از وی میپرسد . و اینکه فیلم روح را دیده است یا نه؟‌‌....


سپنتا
آما سپنتا معجونی از همه چیز است و صد البته شیفته ی ناشناخته ها
او بدنبال مباحث ماورا طبیعی است. به نظرش هر آن امکان دارد توسط یوفو ها و موجودات فرازمینی ربوده شوند ‌ .


• علیرضا
ولی علیرضا که شکست عشقی خورده و نامزدش به او خیانت کرده و سپس در زمینه شغلی در تاسیس شرکتی خصوصی سرش توسط شریک کاری اش کلاه گذاشته شده ، به زمین و زمان بد بین است . او همه ستارگان را به دیده ی شک مینگرد
و می‌گوید؛

زکی، خیال خام. چقدر ساده اید شما. من که به ماه و هلال مسخره اش شک دارم، بنظرم هولوگرام هست و توسط فضایی ها واسه فریب ما آدمای بدبخت زمینی ساخته شده. شما چقدر ساده اید به تقدیر، بخت ، اقبال، طالع ، و اینجور مزخرفات توجه نکنید، همش واسه فریب دادن ما آدما ساخته شدن، چنین چیزایی وجود نداره. در کل شک به تنها چیزی که دارم ، به مقوله ی اطمینانِ . اعتماد ممنوع. حتی به پیرهنت . وسلام. خلاص..

سهند
سهند گوشه ای مودبانه نشسته ، کتابش را میخواند و گاه از بالای عینک نیم نگاهی به اتش می دوزد ، و کم حرف و درون گراست ‌.سواد و دانش و بینش بالا تری از سطح عامه دارد و درک درستی از وسعت کائنات داشته زیرا نجوم خوانده . او کم حرف می‌زند. از تفاوت سطح دانش خود با سایرین آگاه است. ولی فخر نمیفروشد . در کل خجالتی ست‌‌. اعتماد به نفس پایینی هم دارد

در چنین موقعیتی وی؛
کتابش را ورق میزند و وانمود می‌کند که همراه جمع است. ساکت و خموش .



سودابه
اما سودی جون‌ یعنی سودابه. همچنان در حسرت کسب اجازه از پدر متعصب خودش است تا بلکه موی سپید خود را شرابی کند ، بلکه بختش باز شود ‌
او هم عاشق رنگ صورتی است و با آنکه پیر دختر شده ولی باز موهایش رو دو گوشی میبندد و با ناز و ادا اطوار های بچگانه رفتار می‌کند و حین تماشای آسمان اشتیاق شکار لحظه ی عبور یک شهاب سنگ را چشم انتظار مانده ، تا سریع آرزوی محالی کند بلکه شهزاده ی سوار بر اسب سفید از عالم رویاهایش بیرون بیاید و بختش باز شود.

و میگوید:
اینجا آسمونش شهاب سنگ نداره ؟ پس چلا من نمیبینم... اون ستاره چشمکزنه‌ ستاره ی منه‌ بچه ها‌... نگاهش کنید... چه خوشگله...

خب متوجه تفاوت شخصیت ها و تاثیرش در بینش و افکار هر شخصیت شدید؟..

نکته بعدی


یک نویسنده خوب مسائل را ساده نمی‌کند برای مخاطب
بلکه پیچیدگی ها را با ظرافت به تصویر می‌کشاند بلطف تسلط بکارگیری واژگان و نگارش مختص به خویش.

یک نویسنده هدفش سخنرانی برای مخاطب نیست
بلکه حکایت یک داستان با هزار زاویه جالب


یادتان باشد هرچه حاصل شود نتیجه ی خلاقیت شماست.

هرکز از روزمرگی های عادی سخنی به میان نیاوریم.
اگر در غم غوطه ور گردیم مخاطب را ، می بایست شوک جدیدی به او دهیم و مبحثی جالب و بامزه را اشاره کنیم.
فراز و فرود احساسی را رعایت کنیم. داستان شالوده ای از نوسانات احساسات مخاطب را در بر می‌گیرد.
---:●○◆○●:---
--:○◆○:--
-:◆:-

Links crash'ly novel'ly story :
لینک های تصادفی ادبیات داستانی :


♥︎

Http://dactan.blogfa.com
□ وبلاگ‌‌داصتان‌
محتوا : #داستان‌کوتاه #داستان_بلند #ادبیات_داستانی

♥︎

Http://Shin.blogfa.com
□وبلاگ‌شین‌
محتوا : #آموزش #آموزش_نویسندگی_خلاق #داستان-نویسی-خلاق

♥︎

http://arammm.blogfa.com
□وبلاگ‌اراممم‌
محتوا : #آموزش-نوشتن-داستان #نویسندگی #نکته-فن_نویسندگی #بداهه_نویسی


♥︎

Http://ilami.blog.ir
□وبلاگ‌ایلامی
محتوا : #فوتبال_بانوان #ادبیات_داستانی #ماهنامه_ادبی #سرگرمی