رمان . داستان کوتاه . نویسندگی خلاق

داستان کوتاه ادبی . داستان بلند. رمان عاشقانه. آموزش نویسندگی

۵۶ مطلب توسط «محمدعلی براهنی» ثبت شده است

انگیزشی

    تو می‌توانی  ،  ایمان  دارم که  می‌توانی  .  ناامید نشو.    اکنون  کمی نسبت به پیش،   قوی تر شده ای،   چون که مشکلات با تمام  زورش  نتوانست  تو را از پا در بیاورد.    خب شاید زمین خورده ای،   ولی مهم نیست،  زیرا  مجدد  به پا خواسته ای  ،     من حیز همانند تو،     بدون  اطلاع  و  بیخبر  به این‌ دنیا  آمدم  .   نه اینکه  بگویم  فرزند ناخواسته ای،    نه....    بلکه   بی آنکه  کسی نظری از ما جویا  شود ،  ما را  آوردند   وسط این دنیای وانفسا  ،   جبر سنگین  آسمان  و زندگانی  ،  با مردمانی  سرتاپا  غلط  ،   خب  نمی‌خواهم  بگویم  که  تو    راه راست را برو ، پاک باش ،  معصوم باش ،  بلکه  هرجوری که  راحتی  باش .  اما  کم  نباش .  اهل  دود و دم  و غم  نباش .   محو  مسیر  و پیچ و خم  نباش.    واسه  پروانه  ، نقش شمع  نباش.    سمت آرزوهایت  پر شتاب  ،   نقطه به نقطه،  خط به خط  پر تلاش.   این که چه داشته باشی
یا چه کسی باشی
یا کجا باشی
یا مشغول چه کاری باشی تو را
خوشبخت یا بدبخت نمی‌کند ، یادت  بماند  
فکر تو
تو را خوشبخت یا بدبخت می‌کند

پس از همین مورد ساده خوشبختی را برای خودت بساز .
اگر  در مسیر ، خسته از خستگی هایت  شدی ،  دل آزرده  از  دلبستگی هایت شدی .    پابند  یک تکرار  و  وابستگی هایت  شدی ،    غم مخور ...  درعوض 
گاهی دل به دریا بزن .
قید تمام بود و نبودت‌ را بزن . رها شو از قید و بندها . از اشک ، آه و غم ها
برگهای زرد را بریز . به چله بنشین . اما مجدد بهار کن . گل بده . هیاهو و شادمانی را به روزگارت بیاور .

سفر کن و بـه هیچ کس نگو، عشق واقعی و تجربه کن ولی بـه هیچ کس نگو، شاد زندگی کن اما بـه هیچ کس نگو مردم چیزای زیبا رو نابود میکنند. پس مسیرت را با شرط عقل، تجربه ، و با برنامه و چارچوب خاصی طی کن . تا مبادا درون چاله ای در آیی و به قعر چاه بروی . به ضرب المثل ها زیاد اعتباری نیست . باورشان نکن. گاهی اوقات خودت را عریان کن از جسمانیت، و روح برهنه ای شو در روزگار . جرعه ی نوری آزاد و رها . ......


مسیر زندگانی خوب یا که بد ، شامل شده از چندین تقویم دیواری . همانی که میخکوب دیوار شده ، شایدم از میخ زنگار زده ای آویخته مانده و هر نوبت چهار فصل و چهار برگ ، خوش آب و رنگش
چه سهل و یا شاید صعب ، ساده بلکه کمی سخت ، خواهد ماند و پابرجاست . در عوض این میان ، ماییم که عبور خواهیم کرد از سالها .
این میان اما.....
سال هایی هستند که سوال می کنند
و سال هایی هستند که به این سوال ها جواب می دهند

در سکوت به نجوای درونت گوش کن . او نجوا دهنده ی خاموش دل هاست . گوشه اش جرعه ای نور از حق تعالی ست . گاه صدای وجدانت می‌شود، گاه نهیب میزند ، ولی بترس از آن برهه که صدایش را نشنوی . .صدای بیصدایش ، خالی از اصوات و آواهاست‌ ، چیزی شبیه به لحظه ای که به دلت احساس آشوب و تشویش هجوم می‌آورد و می‌گویی به دلت ، بد ، افتاده که حادثه ای در کمین نشسته . آن تشویش و اضطراب ، تمام تلاش روح درونت است تا تو را از خطری در پیشرو آگاه سازد ،
او فارغ از اسارت در زمان و مکان است ، ولی همواره درون دلت تکیه به ضلع سوم احساست زده . او را جدی بگیر ‌ . به او نیاز پیدا خواهی کرد . لااقل در دنیایی دیگر ....
می‌گویند من خاک و نورم . خب بیراه نیست . اما اگر تناسخ را باور کنیم ، می‌بایست گفت روح درون من ، در زندگانی پیشین یک نویسنده بوده . چون لااقل خودم که ایمان دارم از ابعاد و زاویه ی جسمانیت و زمینی ، به هیچ وجه نویسنده نیستم . اما اینکه چرا واژه میچینم ، بحثش جداست . . چیزی مرا وادار می‌کند ‌ خب من که شاعر نیستم . شعر را بلد نیستم . من در پی پرسش های بزرگ تری هستم روانه . پرسشی همانند اینکه هدف از آفرینش و نفس حضور وجودی ام بهر چیست !؟ غایت اصلی روزگار برای یک موجود دوپا چیست ، من کیستم ، چیستم ؟.. اهل شهر باران زده و خیسم . کاش شاعری بلدید بودم . کمی در بازی های فلک و آسمان ، کلک بلد بودم . خودم می‌دانم و خدای درونم هجم ناگفته هایم را ‌ ..
چه حرف ها که درونم نگفته می ماند
خوشا به حال شماها که شاعری بلدید .
   راستی  ، یاد  بدار  ،  زیاد  به پشت سر  نگاه نکنی .   آینده  در پیشرو  چشم انتظار توست .  

  هرکس  نظری دارد   فکر و عقیده ای  دارد .    برنامه و پس زمینه ای  دارد ،  رگ و ریشه و  گذشته ای دارد .   در گذشته شان   نگرد ، باغچه کسی را شخم نزن . هر باغچه ی زیبایی  در زیر خاکش  کرم هایی  دارد .  نمی توان بخاطر  آن  ملامتش  کرد .    در کل بی خیال  گذشته ها شو .  ولی پل های پشت  سر را  خراب نکن .   در کویر  زندگانی،  خودت را دلخوش  سراب  نکن .   واقع بین باش .  ولی  رویا  را فراموش  نکن .  انسان ها  با رویاهایشان   زندگی می‌کنند ‌  .    و با حقایقشان  ،   روزمرگی .... 
از نگاهم
گذشته یک سیاهچاله است
که اگر خیلی به آن نزدیک شوید
به داخل آن مکیده می شوید
فراموش نکنید که شما باید به حرکت رو به جلو ادامه دهید.

شما همانی هستی که می اندیشی .....  من  به تو ایمان دارم .  تو می‌توانی.   فقط  خودت را از  باورهای  محدود کننده  آزاد و رها کن .   سنت شکن خود باش .  بدون مرز محدوده    فعل  توانستن را صرف  کن .     تو تنها نیستی .  من با توآم ....  همیشه  حق  را  ناحق  می‌کنند و این رسم روزگار ماست ،   ولی  من می‌دانم  حق با  دل  کوچکت  است .      من همیشه  آماده ام ، تا  دست یاری  بدهم  در عبور از  چالش های  بازی  تقدیر  در چهار برگ  تقویم .  

    تو تنها نیستی .  من با توآم .‌‌‌‌.....  

       شین  براری .  بداهه ، دلی ،  برای شما  که اکنون می‌خوانی.    شک نکن . تو می‌توانی.   

11 Aban 01 ، 13:41 ۴ نظر
محمدعلی براهنی

انتقام عشق

    

خب  چوب تنبیه خدا  ، نامرئی‌ست‌

نه کسی می‌فهمد   و نه صدایی دارد 

یک شبی یک جایی 

وقتی از شدت بغض،  گریه آت  می‌گیرد 

خاطرت می آید 

یک شبی یک جایی ،

به ناحق و از بی مهری، 

به گریه انداخته بودی    یک  دل  را

 

دلی شکسته ای 

باعث و بانی  بغضی شده ای 

دلی سوزانده ای 

آن شب فکرش را نمی‌کردی 

 ، بغض  پاپی ات خواهد شد....

 

و یک شبی،  یک جایی  ، مینشیند  سر راه نفست ....

 

و تو  هم  بالاجبار  

هر دقیقه صدبار 

محض آزادی ، راه نفست 

بغض را میشکنی 

میزنی  زجه  ،

پریشان می‌شود  احوالت 

 

این چوب ، چوبِ خداست .....

تو باید  میترسیدی 

همان روزی که میدیدی 

دلی شکسته 

بی انتقام  و ساکت مانده 

 

چون ترسناک تر از این نیست که جایی 

دلی شکسته  آرام گیرد

 

، نه شِکوه‌ای  نه ، گلایه ای 

نه حرفی ، نه حدیثی 

 

مطیع گردد  و  سر براه 

سقوط کند بیصدا 

 

از مسیری زیبا 

به جبر جدایی ها 

سمت عقب برگردد.  

گوشه ای انزوا را برگزیند  و چشم انتظار  گذر ایام باشد ..

 

آنجاست که صدای بیصدای  قدم های خدا 

به گوش هرکس که آشنای رسم دنیاست

خوب و رسا  می آید  .

 

خدا نیز  در  دست 

چوب تنبیه نامرئی  و  سختی دارد

 

اما  صبر و حوصله  چه بسیار .... 

 

 

چوب تنبیه خدا ،  دیر و زودی دارد 

اما  سوخت و سوزی _ نه 

چه بخواهی ، یا _ نه 

مبتلایش‌ خواهی شد . 

 

آنقدر  نرم و نامرئی  

بر تن احساست  خواهد زد 

که  خودت ندانی  از کجا و چرا 

چنین بی‌رحمانه،   منزوی و مطرود 

گوشه ای آرام و ساکت 

تکیه به ضلع سوم 

از دلشکستگی ها دادی 

 

تنها و تارک دنیا 

به شب هنگام رسیده 

 

و بغضی سخت ، نشسته بر سر راه نفست ....

و هر دقیقه صدبار ..

    شهروزبراری 

 

#دلنوشته   

29 Mehr 01 ، 11:36 ۴ نظر
محمدعلی براهنی

داستان صوتی رایگان

نقاشی شهروز براری  داستان صوتی قسمت اول       صادق هدایت  


 

داستان صوتی قسمت  دوم      صادق هدایت   


  

 

داستانک   کوتاه    دره هجرت   .  دخترکی سوار خودرو  قراضه   تخت گاز  سمت  دره   می‌رود و.....‌     

22 Farvardin 01 ، 22:46 ۰ نظر
محمدعلی براهنی

دهه هشتادیا

💎برای دهه هشتادیا، برای تینیجرها، برای نوجوون‌های ده تا بیست ساله‌ی امروز،برای بچه‌های بااستعداد و جسور و آگاهی که خیلی از ما جلوترن اما ما باورشون نمی‌کنیم و علیه‌شون تیتر میزنیم که دهه هشتادیا فلان، دهه هشتادیا بهمان‌.
بچه‌هایی که دارن با چالش‌های بلوغ جسمی و روانی و بالا و پایین شدن هورمون‌ها و تغییرات بدن و شخصیتشون دست و پنجه نرم میکنن و تو این اوضاع کرونا فرصت بازی و تفریح و اردو و باشگاه و استخر ازشون گرفته شده و تفریح اکثرشون گیم و کامپیوتر و موبایله (مث ما دهه هفتادیا، شصتیا، پنجاه و حتی ده چهلیا)؛نسل نوجوونی که به لطف اینترنت، به لطف این همه فیلم و کتاب و مقاله، به لطف سرچ هرچیزی تو گوشیای هوشمند، به لطف یوتیوب و سوشال مدیا، چیزایی رو میدونن و بلدن که ماها تازه داریم یاد میگیریم.
دهه هشتادیا خیلی آگاهن، خیلی باهوشن، فکرشون خیلی بازتر از ماهاست، تو خیلی چیزا از ما جلوترن،چند وقت پیش ما از یه پسر ۱۶ ساله‌ی خیلی موفق مشاوره بیزینس گرفتیم.
یکی از رفیقای خیلی بااستعداد و توانمند من دهه هشتادیه.
بیایم درمورد هرچیزی که دهه هشتادیای ساختارشکن بهش رسیدن و ما نرسیده بودیم، حرف بزنیم.
بیایم درکشون کنیم، رفیقشون باشیم، از خوبیاشون بگیم.
بیایم از مشکلاتشون مث کودک همسری و پایین اومدن سن اعتیاد به سیگار و الکل و دراگ بگیم.
بیایم از مشکلات سیستم آموزشی و فرهنگ‌های غلط بگیم.
و وقتی یه دهه هشتادی یه دعوایی میکنه و قمه از تو شلوارش درمیاره، تیتر نزنیم دهه هشتادیا قمه کشن.
اگر تو نوجوونیِ دهه هفتادیا و شصتیا دست هرکس یه اسمارت فون با نت همراه بود، چه چیزا که فیلمش پخش نمیشد.
یه کسی یه اشتباهی کرد. درمورد چند میلیون نوجوون که تو یک دهه متولد شدن، تز ندیم.
چیزایی از دهه هشتادیا و دهه نودیا میبینم که خیلی امید دارم به آینده‌ای که اینا میسازن و بهم برمیخوره بهشون میگن گودزیلا.
#مانگ_میرزایی

🆔 @dastan_kootah 🌹
22 Farvardin 01 ، 22:33 ۱ نظر
محمدعلی براهنی

طراحی حیوانات

شهروز براری صیقلانی

07 Farvardin 01 ، 17:49 ۲ نظر
محمدعلی براهنی

آرشیو تصاویر

 

ادامه مطلب...
13 Esfand 00 ، 00:21 ۳ نظر
محمدعلی براهنی

راوی کیست؟

یادتان بماند که مقوله ی راوی غیر قابل اعتماد ور ادبیات داستانی تنها به اول شخص محدود خواهد شد . آما در سینما و تلویزیون و آثار ادبیات نمایشی چنین نیست . و شامل شخصیت های دوم شخص و سوم شخص نیز می‌شود.
اما شاید لازم باشد کمی راجع به مفهوم و معنای این مبحث یعنی " راوی غیر قابل اعتماد " شرح دهم .
اما ابتدا یک متن مرتبط را بعنوان ذکر مثال برایتان می‌نویسم. این متن از رمان جنایی و کارگاهی بقلم آگاتا کریستی میباشد ‌ و از جمله موارد قابل بحث و مورد اختلاف نظر بین اهل قلم و صاحب نظران بشمار می آید .
بنابراین راوی غیرقابل اعتماد را می‌توان در کتاب قتل راجر آکروید اثر آگاتا کریستی بیابید . در این داستان راوی یک سری رمز و رموز را برای افشا نشدن معما در سیر پیوستگی رمان جاسازی می‌کند. یعنی حقایق اصلی و اساسی در متن کتاب پنهان کرده است(از طریق طفره رفتن از بیان حقیقت یا حذف حقیقت و فروگذاری در بیان حقیقت یا بیان پرابهام حقیقت) بدون اینکه راوی در روایت خود به‌طور آشکار دروغی گفته باشد. با این حال در آن زمان بسیاری از خوانندگان آن رمان احساس می‌کردند که پیچش داستانی در اوج داستان غیرمنصفانه و نادرست است. آگاتا کریستی دوباره از این ترفند در سال ۱۹۶۷ در رمان شب بی‌پایان استفاده کرد. همین تکنیک را پیش از این نویسندهٔ نروژی رمان‌های جنایی، به نام .... دقیق مطمئن نیستم ولی احتمالا اسمش Ason Aloctath اسون الوستاد، در سال ۱۹۰۹ در کتابش به نام واگن از جنس فولاد استفاده کرده‌است.

از این دست راوی‌های غیرقابل اعتماد را می‌توان در رمان‌های کارآگاهی یا دلهره‌آور یافت. در این رمان‌ها حتی یک راوی اول شخص نیز ممکن است اطلاعاتی حیاتی را مخفی کند یا تعمداً خواننده را گمراه کند تا بدین ترتیب بتواند پایان غافلگیرکنندهٔ داستان را مخفی نگه دارد. در بعضی از موارد راوی خودش را در حال انجام کارهایی مشکوک یا شرم‌آور توصیف می‌کند ولی در پایان داستان فاش می‌کند که اعمال مذکور که مرتکب آن‌ها شده آنگونه که به نظر می‌رسد نبوده‌اند. بسیاری از رمان‌ها توسط بچه‌ها روایت می‌شوند که ممکن است بی‌تجربگی و خامی آن‌ها روی قضاوت آن‌ها تأثیر گذاشته و روایت آن‌ها را غیرقابل اعتماد کند. در ماجراهای هاکلبری فین(۱۸۸۴)، معصومیت هاکلبری فین موجب می‌شود تا قضاوت‌های او در مورد شخصیت‌های رمان بیش از حد دلسوزانه و خوش بینانه و پر از سخاوت باشد.

اما شاید ندانید منظور از راوی غیر قابل اعتماد چیست.
پس به این پرسش پاسخ خواهم داد که:
♧ راوی غیرقابل اعتماد یا ناموثق چیست؟
راوی غیرقابل اعتماد ، راوی ای در اثر ادبی یا تئاتر یا سینما را لحاظ می‌گردد که سخنش فاقد اعتبار و دارای سابقه ی بد در راستگویی و صداقت است و حتی شاید مشکل نقص در سلامت روانی باشد و یا کمی دیوانه. به هر ترتیب وی فرد بالغ سلام عاقل و خوش نامی نیست و دارای شخصیت منطقی و واقع بین نبوده و نیست .
پرسش دوم:
♧ شجره و آغاز پیدایش چنین واژه و مفهومی از کجا بوده؟
به گمانم نخستین فردی که مفصل از چنین موردی صحبت به میان آورد و آنرا تشریح نمود win C Boss بوده است . اما شخصی به نام ریگان نیز در تثبیت و آموزش چنین مفهومی به نویسندگان هم عصر خود نقش اساسی ایفا نموده ‌ . ۵
این اصطلاح اولین بار توسط وین سی بوث ابداع شد. در حالی که راوی غیرقابل اعتماد بر اساس تعریف مرسوم، راوی اول شخص است. اما
بعضی استدلال می‌کنند که راوی غیرقابل اعتماد مخصوصاً در سینما و تلویزیون می‌تواند علاوه بر اول شخص، دوم شخص یا سوم شخص نیز باشد.

گاهی غیرقابل اعتماد بودن راوی بلافاصله از شروع داستان آشکار می‌شود. به عنوان مثال ممکن است در شروع داستان راوی ادعای نادرست یا موهومی‌ کند، یا اینکه اذعان به داشتن بیماری روانی کند یا ممکن است داستان یک قاب داشته باشد که در آن راوی به صورت یک کاراکتر ظاهر می‌شود و سرنخ‌هایی از غیرقابل اعتماد بودن او نشان داده می‌شود. در کاربرد دراماتیک‌تر این تکنیک، غیرقابل اعتماد بودن روای در اواخر داستان فاش می‌شود. این پیچش داستانی موجب آن می‌شود تا خواننده در زاویهٔ دید خود و تجربهٔ حاصل از داستان تجدید نظر کند. در بعضی از موارد غیرقابل اعتماد بودن راوی به‌طور کامل افشا نمی‌شود ولی به آن اشاره می‌شود و بدین ترتیب اینکه چقدر می‌توان به راوی اعتماد کرد و اینکه داستان چگونه باید تفسیر شود به عهدهٔ خوانندهٔ داستان گذاشته می‌شود .

تلاش‌هایی در جهت دسته‌بندی راوی های غیرقابل اعتماد شده‌است. ویلیام ریگان در تحقیق خود در این باره انواع مختلف راوی‌های غیرقابل اعتماد را تشریح کرد
(این تحقیق با تمرکز روی روای اول شخص بود چرا که رایج‌ترین این نوع روایت، روایت اول شخص است).
من چند مورد از آن موارد که پررنگ تر و مهم تر محسوب می‌شوند را برایتان یک به یک ذکر و کمی شرح میدهم. ممکن است در تایپ اسامی نویسندگان و تایپ نام آثار در ذکر مثال کمی اشتباه نگارشی داشته باشم که شما می‌توانید آنرا بر گردن نداشتن عینک هنگام تایپ فرض نمایید .


راوی ساده لوح: و هالو
راوی ساده لوح راوی‌ای که ادراک و برداشتش از وقایع کودکانه یا محدود است. قادر نیست منطقی و واقع گرایانه بنگرد و تجزیه تحلیل نماید ‌ . تک بعدی است ‌ به عنوان مثال هاکلبری فین، هولدن کالفیلد و فارست گامپ از این گونه راوی‌ها هستند.

راوی پیاز داغ و سیر داغ
راوی خودستا: اغراق و لاف زدن از مشخصات این‌گونه راوی است. به عنوان مثال شخصیت سرباز در کتاب مایلز گلوریوسوس پلوتس


راوی مجنون و روانی یا دیوانه:
راوی‌ای که یا در حال تجربهٔ یک مکانیسم دفاعی روانی است مانند گسستگی پس از ضایعهٔ روانی یا از خود بیگانگی است، یا دچار بیماری روانی شدید مانند اسکیزوفرنی یا پارانویا است. به عنوان مثال می‌توان به راوی‌های از خود بیگانهٔ داستان‌های فرانتس کافکا یا راوی‌های بدبین و «خشن» داستان‌های ژانر نوآر، که به طرز غیرقابل اطمینانی احساسات خود را بیان می‌کنند، اشاره کرد.


راوی یلخی‌ و هپلی . سطحی نگر و بی خرد . اهل لودگی و مزاح بیش از حد . بعبارتی در یک کلام باید گفت راوی دلقک

راوی دلقک: راوی‌ای که روایت را جدی نمی‌گیرد و آگاهانه قواعد، حقایق و انتظارات خواننده را به بازی می‌گیرد. به عنوان مثال می‌توان به رمان تریسترام شندی اشاره کرد.


راوی جهت دار و غیر صادق ‌ بعبارتی راوی دروغگو:
یک راوی بالغ با قوّهٔ ادراک بی‌عیب که تعمّداً تصویر نادرستی از خود ارائه می‌دهد تا اعمال نامناسب و ناشایسته و ننگ‌آوری که در گذشته مرتکب شده را مخفی کند. به عنوان مثال جان دوول در کتاب سرباز خوب اثر فورد مادوکس فورد.
مسلماً این دسته‌بندی کامل نیست و نمی‌تواند تمام طیف روایت غیرقابل اعتماد را یا حتی قسمت مربوط به راوی اول شخص را پوشش دهد. همچنین این موضوع که چگونه یک راوی غیر اول شخص را می‌توان راوی غیرقابل اعتماد در نظر گرفت جای بحث دارد، گرچه محدودیت تعمدی در اطلاعاتی که به مخاطب داده می‌شود می‌تواند نمونه‌هایی از روایت غیرقابل اعتماد را ارائه دهد ولو اینکه این روایت، روایت یک راوی غیرقابل اعتماد نباشد.

راوی‌ها به یک اندازه موثق یا ناموثق نیستند. بهتر است به تبعیت از دوریت کُن، ما نیز بین دو نوع راوی ناموثق تمایز قائل شویم: 
¹
□ اول آن‌هایی که در بازگویی حقایق قابل اعتماد نیستند
²
□دوم راوی‌هایی که حقایق را درست بازگو می‌کنند اما نظرات‌شان موثق نیست. دوریت کُن نام راوی‌های  دوم را ــ که رایج‌ترین نوع راوی ناموثق هستند ــ راوی ناهمساز می‌گذارد.[۱]


نشانه‌های روایت غیرقابل اعتماد
فارغ از اینکه چه تعریفی از غیرقابل اعتماد بودن در ذهن داشته باشیم، نشانه‌هایی وجود دارند که باعث غیرقابل اعتماد بودن راوی می‌شوند یا به آن اشاره می‌کنند. نونینگ پیشنهاد می‌کند که بهتر است این نشانه‌ها را به چند دستهٔ کلی تقسیم کرد.
A:
نشانه‌های درون‌متنی برای مثال وجود تناقض در کلام راوی، اختلال در حافظه و فراموشی روایت، یا دروغ گفتن او به شخصیت‌های دیگر داستان.
B:
نشانه‌های برون متنی برای مثال انکار کردن اطلاعات عمومی خواننده یا اتفاقاتی که از لحاظ منطقی ناممکن هستند.

■ویژه همبودگاه■
دو رمان از مشهورترین رمان‌های کن کیسی توسط راوی‌های غیرقابل اعتماد روایت می‌شوند. چیف برآمدن در کتاب پرواز بر فراز آشیانهٔ فاخته دچار بیماری اسکیزوفرنی است و روایت او از وقایع معمولاً همراه با توهماتی مانند کوچک یا بزرگ شدن افراد، ریختن لجن از دیوارها، یا ربوده شدن و درمان بابانوئل توسط مستخدمین آسایشگاه روانی است.


رویدادهای تاریخی
یکی از اولین موارد استفاده از روایت غیرقابل اعتماد در ادبیات در نمایشنامهٔ غوکان اثر آریستوفان است.
پس از اینکه دیونیسوس (ایزد یونانی) مدعی غرق کردن ۱۲ یا ۱۳ کشتی دشمن به کمک سلستین می‌شود. بردهٔ او زانتیاس به تمسخر می‌گوید
: «پس از آن من از خواب پریدم». مثال آشنا تر، نمایشنامه کمدی پلوتوس با نام مایلز گلوریوسوس است که سربازی را به تصویر می‌کشد که دستاوردهای خود را به رخ دیگران می‌کشد در حالی که برده‌اش آرتگروس، از طریق کنارگویی، ادعا می‌کند که داستان‌هایی که اربابش تعریف می‌کند غیرواقعی هستند و آرتگروس مجبور است آن‌ها را تأیید کند تا از نان خوردن نیفتد این شیوهٔ (تکنیک) ادبی یعنی «راوی غیرقابل اعتماد» در بسیاری از حکایات هزار و یک شب، که به شب‌های عربی نیز معروف است، استفاده شده‌است.
.
در یکی از حکایات آن، با نام «هفت وزیر»، یک روسپی، پسر یک پادشاه را به تعرض به خود متهم می‌کند
، حال آنکه که حقیقت ماجرا این است که تلاش آن روسپی برای اغوا کردن او نافرجام مانده‌است (ملهم از داستان قرآنی یوسف و زلیخا)

هفت وزیر برای نجات جان شاهزاده تلاش می‌کنند و در این راستا هر یک داستانی برای اثبات نامعتبر بودن داستان روسپی بیان می‌کنند و روسپی برای اثبات نامعتبر بودن داستان وزرا، پاسخ هر یک را با داستانی می‌دهد. از تکنیک راوی غیرقابل اعتماد برای ایجاد تعلیق در حکایت دیگری از هزار و یک شب به نام «سه سیب» ، که یک داستان قتل می‌باشد، استفاده شده‌است.
در قسمتی از داستان دو مرد ادعا می‌کنند که قاتل هستند و مشخص می‌شود که یکی از آن‌ها دروغ می‌گوید در قسمت دیگری داستان دلیل قتل به صورت فلاش بک بیان می‌شود، و مشخص می‌شود که یک راوی غیرقابل اعتماد مرد را متقاعد کرده‌است که زنش به او خیانت کرده و این موجب قتل زن شده‌است. نمونهٔ دیگری از روایت غیرقابل اعتماد حکایات کانتری بری اثر جفری چاسر است. برای مثال در حکایت تاجر راوی که زندگی زناشویی ناگواری دارد، غرض‌ورزی و کینه‌اش باعث می‌شود تا مقدار زیادی از حکایتش را تحریف کند و رعایت بی‌طرفی را نکند.

رمان



سینما
جالب است بدانید بیش از یک قرن از بکار گیری چنین سبک و سیاقی در ادبیات نمایشی و سینما در جهان می‌گذرد زیرا مربوط به یک فیلم در سال ۱۹۲۰ می‌شود ‌ . افسوس که اهل قلم و نویسندگان بسیاری را سراغ دارم که با وجود داشتن اسم و رسم و جایگاه و محبوبیت اما هنوز هیچ اطلاعاتی نسبت به وجود چنین راوی های غیر موثق و غیر قابل اعتماد در عرصه ی نویسندگی نیستند ‌ و حتی تاکنون موردی از چنین گونه ی مشخصی در آثار سینمایی و فیلمنامه نویسان مان سراغ ندارم ‌ . اگز شما سراغ دارید در قسمت نظرات بنویسید تا در متن لحاظ کنم ‌ .

یکی از نخستین موارد موجود در بکار گیری از مبحث و تکنیک "راوی غیرقابل اعتماد " در سینما، فیلم اکسپرسیونیستی آلمانی به نام غرفهٔ دکتر کالیگری است که به سال ۱۹۲۰ ساخته شده‌است. در قسمت پایانی این فیلم مشخص می‌شود که فرانسیس که ما از دید او واقعه را می‌بینیم، یک بیمار روانی در یک آسایشگاه روانی است و فلاش‌بکهایی که بیشتر فیلم را تشکیل می‌دهند به وضوح توهمات اوست.
مورد دیگر هم میتوانم به فیلم نوآر میانبر ساختهٔ ۱۹۴۵ اشاره کنم ‌ که کل ماجرا از دیدگاه قهرمان غیرقابل اعتماد داستان روایت می‌شود؛ که احتمالاً سعی در توجیه اعمال خود دارد.
نمونه بعدی نیز
در فیلم تسخیر شده(۱۹۴۷) جوآن کرافورد نقش زنی را بازی می‌کند که به آسایشگاه روانی برده شده. او به تدریج به دکترهایش توضیح می‌دهد که چگونه به آنجا آمده. داستان چگونگی آمدن او به تیمارستان از طریق فلاش‌بک برای بینندگان روایت می‌شود که بعدتر مشخص می‌شود که بعضی از آن فلاش بک‌ها زائیدهٔ توهمات بیمار او است یا آن فلاش بک‌ها تحت تأثیر بیماری پارانویا که بیمار به آن دچار است، تحریف شده‌اند.

در فیلم راشامون (۱۹۵۰)، فیلمی جنایی به کارگردانی آکیرا کوروساوا، که اقتباسی از داستان در بیشه است. از چندین راوی به منظور روایت داستان چگونگی مرگ یک سامورایی استفاده می‌شود. هر راویِ شاهد ماجرا، همان داستان مرگ سامورایی را از دید خود تعریف می‌کند. روایت‌های مختلف مربوط به مرگ سامورایی در جزئیات بسیار با هم متفاوت هستند؛ و راوی‌های داستان ادعاهای متفاوتی دربارهٔ چگونگی مرگ سامورایی می‌کنند مثلاً اینکه سامورایی به قتل رسیده یا اینکه خودکشی کرده یا اینکه تصادفی مرده است. فیلم روایتی را به عنوان روایت موثق و معتبر از میان روایات مختلف انتخاب نمی‌کند در نتیجه تمامی روایات به یک اندازه محتمل و معتبر باقی می‌مانند.

در فیلم فارست گامپ (۱۹۹۴) کاراکتر اصلی داستان زندگی خود را روایت می‌کند و در روند روایت این داستان ساده لوحانه و به اشتباه شرکت کامپیوتری اپل را به عنوان یک شرکت میوه و تره‌بار به بیننده‌ها معرفی می‌کند. او همچنین بیان می‌کند که پدر جنی خیلی با جنی و خواهرهایش مهربان است چون «پدر جنی همیشه جنی و خواهراش رو بوس می‌کنه و بدنشون رو لمس می‌کنه»

فیلم مظنونین همیشگی ساخته ۱۹۹۵ نشان می‌دهد که راوی با روایت خود در حال فریب دادن یک شخصیت دیگر در داستان (و همچنین مخاطب) از طریق ابداع شخصیت‌ها و داستان‌هایی که هیچ پایه‌ای در حقیقت ندارند بوده‌است. شخصیت راوی به صورت یک مجرم ضعیف و حقیر و ساکت به تصویر کشیده می‌شود. اما بعدها مشخص می‌شود که خود او مجرم افسانه‌ای یعنی کایزر شوزه بوده‌است.

در فیلم باشگاه مبارزه (۱۹۹۹) آشکار می‌شود که راوی از یک بیماری روانی به نام اختلال تجزیه هویت رنج می‌برد و اینکه بعضی از وقایع روایت شده ساختگی بوده و فقط یکی از دو قهرمان داستان در حقیقت وجود خارجی داشته‌است در حالی که دیگری ساخته و پرداختهٔ ذهن راوی (قهرمان داستان که وجود خارجی دارد) است.

در فیلم ذهن زیبا(۲۰۰۱) در پایان فیلم آشکار می‌شود که راوی از پارانویا و اسکیزوفرنیا رنج می‌برد، و بسیاری از وقایعی که او شاهدش بوده در حقیقت ساخته و پرداختهٔ ذهنش بوده.

در فیلم قهرمان(۲۰۰۲) قهرمان داستان (پروتوگانیست) به عنوان یک راوی غیرقابل اعتماد در نظر ضدقهرمان(آنتوگونیست) داستان شناخته می‌شود. در نتیجه قهرمان داستان ورژن خود را از یک داستان دروغین بیان می‌کند. در آخرین قسمت فیلم قهرمان فیلم داستان واقعی را تعریف می‌کند که این داستان دلیل حضور او در آن موقعیت را آشکار می‌کند.

تلویزیون
در سریال «چگونه با مادرتان آشنا شدم» که در آن از تکنیک فریم استفاده شده‌است به این صورت که تد موزبی برای پسر و دخترش چگونگی آشنایی با مادرشان را تعریف می‌کند نیز روایت غیرقابل اعتماد است. کریگ توماس سازندهٔ سریال در مصاحبه‌ای که در سال ۲۰۰۸ انجام داد به این موضوع که روای سریال یعنی تد غیرقابل اعتماد است اذعان کرده‌است.

داستان‌های مصوّر
در داستان مصوّر بتمن با نام بتمن: جوک مرگبار، جوکر که ضدقهرمان داستان است داستان زندگی ترحم‌انگیز خود که موجب شده تا او به یک قاتل روانی تبدیل شود را به یاد می‌آورد. با اینکه ورژن جوکر از داستان زندگی خودش با در نظر گرفتن داستان‌های مربوط به جوکر در سری داستان مصور بتمن، نامحتمل نیست، جوکر در پایان داستان جوک مرگبار بیان می‌کند که خودش هم از صحت داستان مطمئن نیست.

ویژه همبودگاه گردآوری و نوشته شده است .
#شهروزبراری #آموزش_نویسندگی
12 Esfand 00 ، 23:33 ۰ نظر
محمدعلی براهنی

بیوگرافی

: گابریل گارسیا مارکز نویسنده کلمبیایی کتاب مشهور "صد سال تنهایی" و برنده جایزه نوبل ادبیات چندی پیش درگذشت و از او آثار ماندگاری به یادگار مانده و از جمله کتاب صدسال تنهایی یکی از برترین آثار یک قرن گذشته محسوب می‌شود و به قلم وی خلق شده است . حال کمی به بیوگرافی وی می پردازیم .

گابریل خوزه گارسیا مارکِز (زادهٔ ۶ مارس ۱۹۲۷ در در دهکدهٔ آرکاتاکا درمنطقهٔ سانتامارادر کلمبیا) است . وی رمان‌نویس، نویسنده، روزنامه‌نگار، ناشر و فعال سیاسی کلمبیایی شمرده می‌شد. . او بین مردم کشورهای آمریکای لاتین با نام گابو یا گابیتو (برای تحبیب) مشهور بود و پس از درگیری با رییس دولت کلمبیا و تحت تعقیب قرار گرفتنش مقیم مکزیک شد.

او در سال ۱۹۴۱ اولین نوشته‌هایش را در روزنامه‌ای به نام Juventude که مخصوص شاگردان دبیرستانی بود منتشر کرد و در سال ۱۹۴۷ به تحصیل رشتهٔ حقوق در دانشگاه بوگوتا پرداخت و همزمان با روزنامه آزادیخواه ال‌اسپکتادور به همکاری پرداخت. در همین روزنامه بود که گزارش داستانی سرگذشت یک غریق را بصورت پاورقی چاپ شد.

در سال ۱۹۵۴ به عنوان خبرنگار ال‌اسپکتادور به رم و در سال ۱۹۵۵ پس از بسته شدن روزنامه‌اش به پاریس رفت. در سفری کوتاه به کلمبیا در سال ۱۹۵۸ با نامزدش مرسدس بارکاپاردو ازدواج کرد. در سال‌های بین ۱۹۵۵ تا ۱۹۶۱ به چند کشور بلوک شرق و اروپایی سفر کرد و در سال ۱۹۶۱ برای زندگی به مکزیک رفت.

در سال ۱۹۶۵ شروع به نوشتن رمان صد سال تنهایی کرد و آن را در سال ۱۹۶۷ به پایان رساند. صد سال تنهایی در بوینس آیرس منتشر شد و به موفقیتی بزرگ و چشمگیر رسید و به عقیدهٔ اکثر منتقدان شاهکار او به شمار می‌رود. او در سال ۱۹۸۲ برای این رمان، برندهٔ جایزه نوبل ادبیات بوده است.


در سال ۱۹۷۰ کتاب سرگذشت یک غریق را در بارسلون چاپ کرد و در همان سال به وی پیشنهاد سفارت(کنسولگری؟) کلمبیا در اسپانیا به وی داده شده که وی این پیشنهاد را رد کرد و یک سفر طولانی به مدت ۲ سال را در کشورهای کارائیب آغاز کرد و در طول این مدت کتاب داستان باورنکردنی و غم‌انگیز ارندیرای ساده‌دل و مادربزرگ سنگدل‌اش را نوشت که جایزه رومولوگایه گوس بهترین رمان را بدست آورد. وی سپس دوباره به اسپانیا برگشت تا روی دیکتاتوری فرانکو از نزدیک مطالعه کند که حاصل این تجربه رمان پاییز پدرسالار بود.

در اوایل دهه ۸۰ به کلمبیا برگشت ولی با تهدید ارتش کلمبیا دوباره به همراه همسر و دو فرزندش برای زندگی به مکزیک رفت.

او در سال ۱۹۹۹ رسماً مرد سال آمریکای لاتین شناخته شد و در سال ۲۰۰۰ مردم کلمبیا با ارسال طومارهایی خواستار پذیرش ریاست جمهوری کلمبیا توسط مارکز بودند که وی نپذیرفت.

مارکز یکی از نویسندگان پیشگام سبک ادبی رئالیسم جادویی است، اگرچه تمام آثارش را نمی‌توان در این سبک طبقه‌بندی کرد. پزشکان در سال ۲۰۱۲ اعلام کردند که مارکز به بیماری آلزایمر مبتلا شده است.

هفته گذشته رسانه ها گزارش دادند گابریل گارسیا مارکز، نویسنده برجسته اهل کلمبیا و برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۸۲، بر اثر کسالت در بیمارستانی در مکزیکوسیتی بستری شد.

مقام‌های مکزیک علت بستری مارکز را مشاهده عفونت در ادرار و ریه او عنوان کردند.
 
مارکز ۸۷ ساله در سالهای اخیر کمتر در انظار عمومی ظاهر شده بود. (ویژه همبودگاه)

28 Bahman 00 ، 16:27 ۰ نظر
محمدعلی براهنی

داستان کوتاه ادبی از شین براری

  

دوجنسه ی اجاره نشین :: رمان اندروید

ادامه مطلب...
07 Azar 00 ، 20:39 ۰ نظر
محمدعلی براهنی
Sunday, 7 Azar 1400، 08:27 PM محمدعلی براهنی
آثار ر_ اعتمادی

آثار ر_ اعتمادی

 آثار داستانی  ر اعتمادی  با  شین براری

ادامه مطلب...
07 Azar 00 ، 20:27 ۰ نظر
محمدعلی براهنی
Sunday, 7 Azar 1400، 07:11 AM محمدعلی براهنی
شین براری داستان کوتاه

شین براری داستان کوتاه

داستان کوتاه بهاره اوهام سبز

ادامه مطلب...
07 Azar 00 ، 07:11 ۳ نظر
محمدعلی براهنی
Sunday, 24 Mordad 1400، 08:43 PM محمدعلی براهنی
دانلود رایگان رمان

دانلود رایگان رمان

لینک وبلاگ  _  فایل pdf رمان عاشقانه _ فایل pdf  رایگان ماهنامه الکترونیکی چوک شماره ۳۴  _  رمان انتقام میگیرم _ رمان نسل عاشقی _ رمان بانوی دللر _ رمان شنل از نیکلای گوگول و..... 

ادامه مطلب...
24 Mordad 00 ، 20:43 ۷ نظر
محمدعلی براهنی
Sunday, 24 Mordad 1400، 07:36 PM محمدعلی براهنی
محیط شهر رشت

محیط شهر رشت

سیمای بی‌رنگ و روی رشت

فضاای سبز

ادامه مطلب...
24 Mordad 00 ، 19:36 ۱ نظر
محمدعلی براهنی

میرزاکوچک خان جنگلی

گیله زن و وفای به میرزاکوچک خان جنگلی 

ادامه مطلب...
موافقین ۶ مخالفین ۰

من یک ایرانی ام

من یک ایرانی هستم  از جنس نجیب 

ادامه مطلب...
22 Mordad 00 ، 23:53 ۸ نظر
محمدعلی براهنی

شعر برای افغانستان

تسلیت کابل..... | شبکه اجتماعی کتاب
برای تو....
برای دستان کوچکت....
برای تنها شدن عروسک های نداشته ات....
برای مشق های ننوشته ات.......
برای قصه های نشنیده ات......
برای آغوش خالی مادرت.....
برای جغرافیای وطن اجباری ات....
برای کتانی های به خون شسته ات.....
برای تعصب های اجباری خورده بر پیشانی ات.....
برای پیدا نکردن آخرین تکه ات......
تو بگو..... چه کنم.........

پست شد در: دلنوشته
22 Mordad 00 ، 23:49 ۱ نظر
محمدعلی براهنی
Wednesday, 15 Ordibehesht 1400، 07:44 AM محمدعلی براهنی
متن عاشقانه

متن عاشقانه

 از پنجره ی کوچک ماه....

ادامه مطلب...
15 Ordibehesht 00 ، 07:44 ۴ نظر
محمدعلی براهنی
Wednesday, 15 Ordibehesht 1400، 07:28 AM محمدعلی براهنی
کتاب خانه باغ

کتاب خانه باغ

خانه باغ 

ادامه مطلب...
15 Ordibehesht 00 ، 07:28 ۴ نظر
محمدعلی براهنی

داستان وحشتناک پرونده های مجهول

داستان اجنه جن واقعی ترسناک

به روایت دو حادثه ی مشکوک پرداخته شده

ادامه مطلب...
17 Bahman 99 ، 14:16 ۱۴ نظر
محمدعلی براهنی

پیردختر

شهروز براری صیقلانی

  داستان  کوتاه  از شین براری + pdf  رمان ماهرخ   

ادامه مطلب...
02 Bahman 99 ، 19:06 ۵ نظر
محمدعلی براهنی

تاریخچه حروف فارسی

  

 نخستین نمونه رسمی از نگارش حروف پارسی کهن(آرامی) 

   

ادامه مطلب...
01 Bahman 99 ، 18:21 ۲ نظر
محمدعلی براهنی

نقاشی

  

ادامه مطلب...
29 Dey 99 ، 06:46 ۱ نظر
محمدعلی براهنی

داستان بلند ادبی پستوی شهر خیس

             کلیک کنید     

ادامه مطلب...
27 Dey 99 ، 23:34 ۰ نظر
محمدعلی براهنی

کتاب جاسوس دو طرفه + فایل pdf کتاب رایگان

               

   

ادامه مطلب...
27 Dey 99 ، 21:09 ۰ نظر
محمدعلی براهنی

داستان بلند مجازی

اپیزود داوود، شهروز براری صیقلانی

ادامه مطلب...
27 Dey 99 ، 11:45 ۱ نظر
محمدعلی براهنی

کتاب کوبی

   چکیده ای از یک داستان بلند +کوبی از شهروز براری صیقلانی      کوبی  به قلم شین_براری# نشرسنا# نسخه-مجازی# 

ادامه مطلب...
24 Dey 99 ، 00:21 ۰ نظر
محمدعلی براهنی

پستوی شهر خیس


شین براری

ادامه مطلب...
22 Dey 99 ، 05:08 ۸ نظر
محمدعلی براهنی

شین براری

شین براری

ادامه مطلب...
21 Dey 99 ، 23:40 ۳ نظر
محمدعلی براهنی